بخش دوم مصاحبه با ایوان نیون (Ivan Niven)
بخش دوم مصاحبه با ایوان نیون (Ivan Niven):
برای پایان نامه تان یکی از آخرین گام ها در مسئله وارینگ را حل کردید.
مساله وارینگ: این مساله که صورتهای گوناگونی از آن وجود دارد ، در صورت اصلی خود حاوی این پرسش است که آیا متناظر با هر عدد صحیح مثبت k عدد صحیح مثبتی چون g(k) وجود دارد به طوری که هر عدد صحیح مثبت n مجموع حداکثر g(k) تا توان k ام مثبت باشد. ساده ترین حالت مورد توجه ، این قضیه است که هر عدد صحیح مثبت را می توان به صورت مجموع حداکثر 4 مجذور نوشت. در 1909 دیوید هیلبرت(D. Hillbert) برای نخستین بار ثابت کرد چنین g(K) ای وجود دارد ولی برهان او چگونگی محاسبه g(k) برای یک k مفروض را مشخص نمی کند.
نه، من آن را کمی پس از اخذ دکترایم، حل کردم. پابان نامه من مربوط به صورتی از مساله وارینگ با جمعوندهای متفاوت بود .آن قدر متفاوت بود که ناچار شدم برای حل مسائل ، قدری ابتکار به خرج دهم. بعداً ، پس از گرفتن دکترایم ، مساله ای را که ذکر کردید ( یکی از اخرین گامها در مساله وارینگ) پی گرفتم. کار من ، در اثر چهار جلدی «جهان ریاضیات» نوشته نیومن(Newman) ـ نام من در نمایه کتاب هست ـ در بخشی از مطالبی که اریک تمپل بل(Eric T.
با این حساب مساله دیکسون راهی به مسایل دیگر گشود. بعضی از مسایل پایان نامه ها، بن بست اند. مساله را حل می کنید و دیگر مجالی برای حرکت ندارید.
صرف نظر از موردی که همین الان خاطر نشان کردم ، مساله پایان نامه برای من حکم بن بست داشت. با این حال ریاضیدانان باید دیر یا زود از محدوده پایان نامه هایشان ، خارج شوند . سالی که برای اخذ فوق دکترا با هانس رادماخر(Hans Rademacher) در پنسیلوانیا کار کردم کمک شایانی به من کرد.
پیش از آن که سراغ رادماخر و پنسیلوانیا برویم اجازه بدهید باز هم به دیکسون و شیکاگو بپردازیم.
دیکسون قبلاً متخصص جبر بود ، ولی زمانی که من در شیکاگو با او تماس داشتم ، دیگر به جبر نمی پرداخت : فقط روی نظریه اعداد کار می کرد. همان طور که قبلاً گفتم ، زندگی دیکسون از ریاضیات و بریج تشکیل شده بود. او در دوره بازنشستگی فعالیتی نداشت : همان دوره ای که از ریاضیات کنار گرفت تا مبادا کارنامه ای درخشان را با مقالات ضعیف تر ضایع کند ، "آن گونه که چند تن از دوستانم کرده اند")نقل قول از دیکسون) . دیکسون به خاطر کار ممتازش در ریاضیات ، از دانشگاه هاروارد در جشن سیصد مین سالگرد تاسیس این دانشگاه در سال 1936 ،ُ دکترای افتخاری دریافت کرد. از او پرسیدم آیا این بزرگترین افتخاری بوده است که نصیبش شده و او پاسخ داد نه ، بلکه افتخاری که بیش از هر چیز خشنودش ساخته سالها پیش از آن بوده است. درست پیش از هنگامی که می بایست مقاله ای در نشستی در پاریس ارایه می داد ، دیکسون جوان سرگرم نوشتن صورت نتیجه اساسی خود بر روی تخته سیاه بوده که یکی از ریاضیدانان بزرگ فرانسوی ، اگر درست به خاطر آورم ،کامیل ژوردن پای تخته می آید و می پرسد: « آیا اثباتش کرده ای؟» دیکسون جواب مثبت می دهد ، پیر مرد فرانسوی سری تکان میدهد و با حسرت می گوید: « خیلی سعی کردم اثباتش کنم ».
چه چیز سبب می شود نظریه اعداد تا این اندازه برایتان جالب باشد؟
چنین می اندیشم که برای خیلی ها ، و مطمئناً برای خودم ، برخی شاخه های ریاضی می توانسته اند جالب باشند. این شاخه برایم جالب بود چون دیکسون در آن زمینه کار می کرد. اگر به دانشگاه دیگری رفته بودم ممکن بود درس دیگری و استاد دیگری (جالب) باشد . زمانی که دانشجو بودم، آنالیز را دوست داشتم . از درسی که در توپولوژی می گذراندیم خوشم می آمد اما در آن زمان در شیکاگو امکان گرفتن دکتری توپولوژی وجود نداشت . هنگامی که کار روی نظریه اعداد را آغاز کردم دلیل خاصی برای تغییر شاخه کاریم نداشتم . زمانی که در شیکاگو بودم ، این شهر یک مرکز بزرگ راه آهن بود. مسافرت تجاری هوایی در مرحله ابتدایی خود بود . دانشگاه شیکاگو به راحتی در دسترس بود . در آن دوده ، در هر بهار ، جامعه ریاضی آمریکا نشستی در آنجا برگزار می کرد. سخنرانیهای مدرسان ممتاز بسیاری را شنیدم ،هاردی ، کراتئودوری(C. Carathéodory) ، امیل آرتین (Emil Artin)، نوربرت وینر(Norbert Wiener) ، ساوندرزمک لین(Saunders Mclane) ، تیبور رادو(Tibor RadÓ) ،بنگت اشترومگرن(Bengt Stromgren) از دانمارک ، وی جایاداگاوان(Vijayaraghavan) از هند ، و هورویج(W. Hurewicz) ، که به خاطر نظریه بعدش مشهور است ، در زمره آنها بودند . ارل ریموند هدریک(Earle Raymond Hedrick) از شهر دیدن کرد و جی. بیلی. پرایس(G. Baley Price) و ای.اس. هاوس هولدر(A. S. Householder) در تابستان برای دوره های متمادی ، اساتید میهمان بودند.محیط بسیار خوبی بود که تنها پرینستون و ام. ای تی. از آن بهتر بودند. شاید من عوض شده ام ، ولی به نظرم بحثها در آن زمان ، جامعتر از بحثهای امروزی بودند . شاید به دلیل آن که ریاضیات پیشرفت کرده و مجرّد تر شده است. امروز مشکلتر می توانید آنچه را درباره اش صحبت می کنید ، به دیگران حالی کنید ولی آن وقتها به نظر من بحثها را با توجه به نوعی مبنای 20-20-20 ارایه می دادند . 20 دقیقه یا یک سوم زمان را به ارایه زمینه کلی بحث اختصاص می دادند بعد در حدود 20 دقیقه برای متخصصان آن حوزه بحث می کردند و سپس در 20 دقیقه آخر در مورد کار خودشان سخن می گفتند ، در آن لحظه گاه به نظر می رسید تنها با خدا و خودشان حرف می زنند. اما امروزه شما فقط یک سوم آخر را می بینید. گاهی هم دو سوم آخر را می بینید ، ولی این دوره دیگر کسی اصلاً هوای مخاطبین عادی را ندارد ، البته به استثنای بعضی سخنرانان مانند پال هالموس (P. Halmos)، پیتر هیلتن(Peter Hilton) ، پیتر لکس(P. Lax) ، ساوندرزمک لین و برخی دیگر.
آیا این سخنرانان میهمان ، دستور العمل های خود را از بلیس دریافت می کردند؟
او سمینار را اداره می کرد. از این که تمام برنامه ها را او ترتیب می داد یا نه ، اطلاعی ندارم ، ولی تصور می کنم به سخنرانان میهمان کاملاً می فهماند که به دلیل وجود مخاطبان بسیار گسترده ، باید در ابتدای کار تا حدی شرح واضحی از موضوع ارایه دهند . اگر این کار انجام نمی شد ، بلیس واقعاً در همان پنج دقیقه اول بیدرنگ از سخنران چند سئوال می پرسید . هنوز می توانم گفته اش را به خاطر آورم «صبر کنید ، همین حالا هم منظورتان را نمی فهمم » ، با وجود محیط نسبتاً رسمی ،بلیس کاملاً صریح سخن می گفت . بلیس شخصیتی ممتاز ، عضو فرهنگستان ملی و مدیر گروه بود می توانست کار را با موفقیت به انجام برساند . در آن زمان مدیران گروهها ،شخصیتهایی مستبد بودند . پشتکار او ، برای دانشجویان فوق لیسانس موهبت بزرگی بود .
در آن دوره از میان ریاضدانانی که سخننرانیهایشان را شنیده بودید کدامیک شورانگیز ترین سخنرانی را ارایه کرده بود؟
به نظر من ساوندرزمک لین یا امیل آرتین . انتخاب بین این دو ، کار مشکلی است.
سخنرانیهای آنها به گونه ای بود که هنگام ترک جلسه ، احساس می کردید هر آنچه را که گفته اند فهمیده اید . البته اگر سعی می کردید از جزئیات بویژه در آخرین بخش سر در آورید ، در می یافتید برخلاف آنچه تصور کردهاید مطلب را خیلی هم متوجه نشده اید.
گاهی پس از شنیدن سخنرانیهای پل هالموس چنین احساسی به من دست می دهد.
برای من هم همین طور است. به این علت نام هالموس را ذکر نکردم را ذکر نکردم که در آن زمان هنوز سخنران مشهوری نبود .دکترایش را در 1938 گرفت ، سالی که من هم دکترا گرفتم.